چندی پیش که میرقدیررضایی-فرماندار نمونه دولت های گذشته، هدایت فرمانداری چالوس را در دولت دهم بر عهده گرفت،مدیران ارشد استان و نماینده چالوس در مجلس از این مدیر باتجربه و قدرتمند حمایت کردند واینک او به اقدام هایی دست زده است که غافل گیرکننده است و به سوژه ی روز خبرنگاران منطقه بدل است.
یکی از این خبرنگاران بابک شمس ناتری است که به مازندنومه گزارش داده:"فرماندار چالوس در اقدامی مبتکرانه،برای دومین مرتبه از زمان تصدی چندماهه اش بر فرمانداری این شهرستان،همراه برخی مدیران اجرایی،به بازدید سرزده و بامدادی دست زد."
حالا کمی به عقب برگردیم؛ساعت 23 شب پنج شنبه سیزدهم خرداد ماه است.سید قدیر رضایی در دفتر کارش و پشت میزش نشسته است.
مسئول دفتر او با تلفن مسوولان قسمت های مختلف فرمانداری، مدیران تعدادی از دستگاه های اجرایی و ادارات، اصحاب رسانه و مطبوعات شهرستان را به ساختمان فرمانداری فرا می خواند.
آقای فرماندار هر دم به ساعتش نگاهی می اندازد و کنترل می کند که مدت آمدن افراد دعوت شده به ساختمان فرمانداری چه قدر بوده است! او تاخیرها و دیرآمدن ها را تذکر می دهد.
این حرکت غیرقابل پیش بینی،به روش دیگری ادامه یافت: فرماندار با تلفن،به مراکزی مانند آتش نشانی، پلیس 110 ، اورژانس 115 و ...بروز حادثه ای فرضی را اطلاع داد تا مدت زمان رسیدن نیروهای کشیک شب این مراکز را به مکان فرضی ارزیابی کند.
بیچاره کارکنان کشیک مراکز فوق، که بدون اطلاع قبلی و آگاهی نداشتن از غیر واقعی بودن حادثه، در مکان فرضی آقای فرماندار حضور پیدا می کردند!
سید قدیر رضایی و هیئت همراه آن گاه به بازدید سرزده دست زدند: بازدید از بیمارستان رازی و پارک سنگی شهرداری در ورودی شهر چالوس گرفته تا محل جمع آوری و حمل زباله های شهری در منطقه بازار روز.
آقای فرماندار از نزدیک با مشکلات و معضلات آن مراکز و اماکن آشنا شد و جهت اقدامات بعدی دستورهایی صادر کرد.
حال تصور می کنید در شب سیزدهم خرداد ماه فرماندار،تا ساعت چند مدیران و خبرنگاران را همراه خود نگه داشت؟! همه ساعت 4:30 بامداد به خانه برگشتند!
خبر بازدید سرزده فرماندار وهیئت همراه که در شهر پخش شد،شهروندان چالوسی خوشحال شدند.مردم حرکت ابتکاری میرقدیر را ستودند.
کار اما بدین جا خاتمه نیافت.بازدیدی دیگر در راه بود و باز هم در وقتی غیر معمول! 5 صبح روز 23 خردادماه آغاز دومین بازدید فرماندار ومسئولان و خبرنگاران بود.
بابک شمس گزارش می دهد:"دقیقا ساعت 5:28 وارد محوطه فرمانداری شدم که دیدم فرماندار و تعدادی از مسوولان و همکاران خبرنگار در محوطه حضور دارند. رضایی با استقبالی گرم صبح بخیر گفت و از اطرافیان خواست که سوار خودرو شوند.پرسیدم:مقصد کجاست؟ گفت: پشت سر ما بیایید."
-"فکر نمی کردم که شما صبح به این زودی بیایید!"این را فرماندار به خبرنگار مازندنومه گفت.
-" آقای فرماندار ما خبرنگاران همیشه آماده به خدمتیم، صبح و شب و سرما و گرما برای مان معنا ندارد."
کاروان راه افتاد. تعدادی از شهروندان که در حال ورزش یا پیاده روی بودند متعجب به خودروها نگاه می کردند و پرس و جو می کردند که چه اتفاقی افتاده است؟!
خوردوی فرمانده انتظامی چالوس که حامل فرماندار بود به سمت بازار روز رفت.
-"آقای فقیه،خدا بد نده،چرا دست تان را گچ گرفته اید؟!"این سئوال همه همراهان از فرمانده نیروی انتظامی چالوس بود.
و جناب سرهنگ هم با لبخند، مکررا" می گفت:" در حین ورزش دچار مصدومیت شدم،اما با توجه به دستور، علی رغم نیاز به استراحت، حاضر شده ام."
همراهان تصور کردند شاید آقای فرماندار می خواهد از بازار میوه و تره بار چالوس بازدید کند،اما رضایی به سمت یوسف رضا رفت و جلوی ورودی مزار از خودرو پیاده شد.
گام نخست دیدار از شهدا بود.امام جمعه چالوس، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، فرمانده انتظامی چالوس، رییس سازمان محیط زیست چالوس و نوشهر ، شهردار، رییس شورای شهر، رییس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر، معاون شبکه بهداشت و درمان و چند نفر از کارشناسان، رییس بازگانی، رییس دامپزشکی و تعدادی از مسوولین فرمانداری و ....بیشتر مسئولان بودند. در گلزار شهدا فاتحه خواندند وسپس پیاده راه افتادند.
قرار بعدی بازدید از پل در حال احداث پشت محوطه یوسف رضا بود.آقای شهردار شروع به توضیح دادن کرد.او در خصوص چگونگی احداث پل، انتقال کانال، تملک واحدهای مسکونی و ... حرف زد.امام جمعه از شهردار سئوال می پرسید و او نیز جواب می داد.
مسیر بعدی کشتارگاه بود.کاروان به سمت کشتارگاه سنتی چالوس راه افتاد. سلاخان و قصابان با دهن های نیمه باز -متعجب- ایستاده بوند.
موقع ورود به کشتارگاه یکی از ساکنان بومی،جلو آمد:"آقای فرماندار از بوی بد کشتارگاه در عذابیم.زندگی مان این جا به سختی می گذرد.دیگر تحمل بوی بد کشتارگاه سنتی این جا را نداریم..."
- چشم!این را رضایی به آن شهروند ناراضی گفت.
- "بعد از اتمام بازدید تمام صحبت های شما را گوش می کنم".فرماندار که این جمله را گفت،مرد پذیرفت و رفت.
قصابان، سلاخان و رانندگان حاضر با تعجب به فرماندار، امام جمعه و همراهان نگاه می کردند.
-چه اتفاقی افتاده؟!چی شده؟!این ها سئوال های پی در پی حاضران در کشتارگاه بود.
قصابی پرسید:این جه چه خوره!؟"
-"فرماندار دستور هدائه همه مسوولین 5:30 صبح بئن بازدید!"جواب شنید.
-" خدا ونه پیر ره بیامرزه! خدا هاکنه همیشگی بوئه؟"مرد قصاب گفت.
-"وه چند وقت پیش هم از ساعت 11 شب تا 4:30 صبح همین جوری بازدید داشته!"یکی از همراهان گفت.
-اوووه! فرماندار خو نارنه...!؟"مرد قصاب گفت.
امام جمعه که مشغول بازدید از کشتارگاه بود،تذکراتی در خصوص مسایل شرعی ذبح داد و رییس محیط زیست و مسوولان شبکه بهداشت مسایلی را در خصوص فاضلاب و پساب گفتند.
" با صحبت هایی که با مسوولان آب و فاضلاب انجام دادیم قرار است که کشتارگاه به فاضلاب شهری متصل شود."این جمله را شهردار گفت و بعد فرماندار و همراهان به درد دل های یکی از همسایه های کشتارگاه گوش دادند:
" آقای فرماندار وقتی خبردار شدند که شما می آیید،اینجا را تمیز کردند،این جا همیشه کثیف است!"
-" به غیر از یک نفر ،کس دیگری مطلع نبود که ما می آییم،نه،رد می کنم!"با جواب قاطع فرماندار،مرد بیچاره در سکوت فرو رفت.
" مشکلات را دیدم و مطمئن باشید که این بازدیدها بی برنامه نیست و من آدم پیگیری هستم. "با این جمله میر قدیر،کاروان به سمت یک واحد نانوایی لواشی راه افتاد.نان لواشی در ابتدای کوچه نامجو،خیابان رادیو قرار داشت.
-"چرا چراغهای فاز شب هنوز روشن است؟"این را فرماندار پرسید.
-"آقای رضایی،چراغ های این جا شب ها دیر وقت روشن می شود و روزها نیز دیر خاموش می شود!" یکی از همراهان گفت.
-" شماره رییس برق را بگیرید!"
و دقایقی بعد چراغ ها خاموش شد.
فرماندار و هیئت همراه وارد نانوایی شدند.تعدادی از خانم های حاشیه پیاده رو که ظاهرا هر روز صبح به پیاده روی می روند،با دیدن مسوولان در شگفت شدند."وا!این جا چه خبره؟!مراسمه؟!"
نان لواشی کنار گاراژ کلاردشت مقصد بعدی بود.
" آقای فرماندار، به شهردار بگویید که کوچه ما را آسفالت کند!"شاطر گفت.
رییس شورای شهر که در میان جمع بود،جواب داد:"آقا،خودیاری بدهید،همکاری می کنیم تا آسفالت شود."
بازدید ظاهرا" تمام شد.اتاق رییس دامپزشکی مکان برگزاری یک جلسه اضطراری بود. این بازدید شبانه باید به نتیجه ای منجر می شد.
میرقدیر رضایی از همه تشکر کرد و گفت:" غرض از این بازدید ها، ضرورت حضور مدیران در صحنه های مختلف است.بدانید که ما ناظر هستیم و با بررسی مشکلات و مرتفع ساختن آنان رضایت مردم جلب می شود."
او ادامه داد:" بعد از این بازدیدها باید کار شود، تحول شکل گیرد و تغییر انجام شود تا باعث دلگرمی مردم شود و من درخواست دارم تا مدیران حاضر دیدگاه و نظریات خود را اعلام کنند تا رسیدگی شود."
فرماندار بحث را به نان کشاند:"یکی از حرفهای اساسی مردم وضعیت نان در شهرستان است و بخش نظارتی در خصوص نان بسیار ضعیف است."
میرقدیر در این لحظه مصمم تر شد:" اجازه نمی دهم که هیچکس هر کاری را که دلش می خواهد انجام دهد و در بخش نظارتی و برخورد با تخلفات با کسی تعارف نداریم."
وی باز هم به نان رسید:" در بحث نان مشکل آردی است که از مرکز می آید و چندی پیش ما تعدادی را برگشت داده ایم، در این قضیه سخت ایستاده ایم و کار می خواهیم، بازخورد این بازدیدها و کارها مثبت است، ما به هیچ وجه قصد مچ گیری نداریم و دوست داریم در بازدیدهای بعدی وضعیت های بازدید اول را نبینیم."
وی از برخی سازمان ها و ادارات متوقع بود:" انتظار من از شهرداری، دامپزشکی، بهداشت و محیط زیست این است که مشکلات را بررسی کنند و اقدامات مفیدی انجام دهند."
جلسه ادامه یافت.حالا نوبت راشدی-امام جمعه چالوس- بود که به حرکت جالب فرماندار اشاره کند:" ما هم علاقه مندیم که کارهای این چنینی باید انجام شود و چه خوب است که تغییراتی در رفع مشکلات باشد و کارها اصولی تری انجام گیرد."
وی این را هم گفت که:" ما باید در جامعه اسلامی با اقدامات ارزنده مان مردم را نسبت به نظام خوشبین و دلگرم کنیم و هر اقدامی که باعث خشنودی مردم شود کار خوبی است و هر کاری که دلسردی مردم را به همراه بیاورد زشت و ناپسند است و اگر کارگزار یا مسوول این دلسردی را ایجاد کند زشت تر است."
امام جمعه چالوس ضمن تایید بازدیدهای سرزده فرماندار،تصریح کرد:"بازدیدهای این چنینی را خوب می دانم، به نظر بنده نظارت و کنترل باشد، تشویق و توبیخ هم باشد، امروز انتظار مردم چالوس استمرار این کارهاست و از خبرنگاران می خواهیم که در انعکاس این اقدامات تلاش کنند تا مردم مطلع و امیدوار شوند."
جلسه ادامه داشت؛رییس محیط زیست، معاون و یکی از کارشناسان شبکه بهداشت و درمان، رییس شورای اسلامی شهر و رییس شبکه دامپزشکی هم حرف زدند و توضیح دادند.
آفتاب دمیده بود وساعاتی از روز گذشته بود که فرماندار دست از سر مسئولان و خبرنگاران برداشت و به دفترش رفت.بقیه هم همین طور.